مستی از جام تو
1974
4
- ذاکر: حاج منصور ارضی
- سبک: شعر مدح
- موضوع: امام حسین (ع)
- مناسبت: ولادت امام حسین علیه السلام
- سال: 1399
مستی از جام تو سرمنزل هوشیاری ماست
بیدل از عشق شدن شیوهی دلداری ماست
مبتلای تب عشقیم و تجلّی داریم
درد بیچارهی این لذّت بیماری ماست
بیدلی اول راه است خدا را عشق است
دل ز ما دلبری از یار ز همکاری ماست
هو کشان قد علم اندر صف رندان کردیم
چوبهی دار فقط مسند سرداری ماست
هرکجا جلوهی یار است همانجا عرش است
نمک خانهاش اسباب گرفتاری ماست
دل ما میکده و صاحب میخانه حسین
می حسین باده حسین ساغر و پیمانه حسین
هنر عشق به تصویر کشیده آهی
دل مارا به حریم تو نموده راهی
نوکر خانهی تو عارف بالله شده
(نوکرت پیر که شد دلبریاش بیشتر است)2
ماجرایی شده این قصهی خاطرخواهی
زلف خود پهن نمودی و شکارم کردی
به هدایت برسد صید تو از گمراهی
(خاطرم نیست چه شد دل به تو دادم آقا)2
بی سر و پا چو منی در ره تو شد راهی
درد و دل کردن با تو چقدر میچسبد
چون کریمی و ز احوال گدا آگاهی
خون من نذر نگاهت لک لبیک حسین
شاه عاشق کشی و حضرت ثارالهی
چه کسی فکر غلام است به غیر از ارباب
پسر فاطمه این سائل خود را دریاب
اثر بارش باران به چمن میماند
عشق بازی که سر افتاد سخن میماند
از گل تربت تو بوی حرم میآید
عطر سجاده سحرگاه به تن میماند
خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم
چه کنم حسرت آن بر دل من میماند؟
چه جوانها که به پای غم تو پیر شدن
بشود دوستی آن دم که کهن میماند
با گنهکاری من دیدن تو ممکن نیست
بر ترانی دلم پاسخ لن میماند
بوی سیب از همهی کربوبلا میآید
اشک مادر اثرش روی بدن میماند
(هرچه مرد است اگر پای تو بی سر بشوند)2
پرچم عشق تو بر شانهی زن میماند
صدهزاران چو اویس خاک ره زینب نیست
عاشق از یار جدا شهر قرن میماند
گر بنا شد که وصیت بنمایند عشّاق
چه بدن هاست که بی غسل وکفن میماند
یاد پیراهن تو بال و پرم درد گرفت
بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت
گریهدار است عجب نام اباعبدالله
جان فدای عطش کام اباعبدالله
هرکجا پر بکشم سوی حرم میآیم
چون کبوتر شدهام رام اباعبدالله
هرکسی صاحب اشک است نظر کردهی اوست
چشم ما شد ز ازل جام اباعبدالله
خوش به حال شهدایی که رسیدند آخر
با شهادت به سرانجام اباعبدالله
غیر ارباب به هر بی سر و پا رو نزنیم
ما که جلدیم سر بام اباعبدالله
کعبهام کربوبلا پیرهن مشکی من
میشود حولهی احرام اباعبدالله
بیدل از عشق شدن شیوهی دلداری ماست
مبتلای تب عشقیم و تجلّی داریم
درد بیچارهی این لذّت بیماری ماست
بیدلی اول راه است خدا را عشق است
دل ز ما دلبری از یار ز همکاری ماست
هو کشان قد علم اندر صف رندان کردیم
چوبهی دار فقط مسند سرداری ماست
هرکجا جلوهی یار است همانجا عرش است
نمک خانهاش اسباب گرفتاری ماست
دل ما میکده و صاحب میخانه حسین
می حسین باده حسین ساغر و پیمانه حسین
هنر عشق به تصویر کشیده آهی
دل مارا به حریم تو نموده راهی
نوکر خانهی تو عارف بالله شده
(نوکرت پیر که شد دلبریاش بیشتر است)2
ماجرایی شده این قصهی خاطرخواهی
زلف خود پهن نمودی و شکارم کردی
به هدایت برسد صید تو از گمراهی
(خاطرم نیست چه شد دل به تو دادم آقا)2
بی سر و پا چو منی در ره تو شد راهی
درد و دل کردن با تو چقدر میچسبد
چون کریمی و ز احوال گدا آگاهی
خون من نذر نگاهت لک لبیک حسین
شاه عاشق کشی و حضرت ثارالهی
چه کسی فکر غلام است به غیر از ارباب
پسر فاطمه این سائل خود را دریاب
اثر بارش باران به چمن میماند
عشق بازی که سر افتاد سخن میماند
از گل تربت تو بوی حرم میآید
عطر سجاده سحرگاه به تن میماند
خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم
چه کنم حسرت آن بر دل من میماند؟
چه جوانها که به پای غم تو پیر شدن
بشود دوستی آن دم که کهن میماند
با گنهکاری من دیدن تو ممکن نیست
بر ترانی دلم پاسخ لن میماند
بوی سیب از همهی کربوبلا میآید
اشک مادر اثرش روی بدن میماند
(هرچه مرد است اگر پای تو بی سر بشوند)2
پرچم عشق تو بر شانهی زن میماند
صدهزاران چو اویس خاک ره زینب نیست
عاشق از یار جدا شهر قرن میماند
گر بنا شد که وصیت بنمایند عشّاق
چه بدن هاست که بی غسل وکفن میماند
یاد پیراهن تو بال و پرم درد گرفت
بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت
گریهدار است عجب نام اباعبدالله
جان فدای عطش کام اباعبدالله
هرکجا پر بکشم سوی حرم میآیم
چون کبوتر شدهام رام اباعبدالله
هرکسی صاحب اشک است نظر کردهی اوست
چشم ما شد ز ازل جام اباعبدالله
خوش به حال شهدایی که رسیدند آخر
با شهادت به سرانجام اباعبدالله
غیر ارباب به هر بی سر و پا رو نزنیم
ما که جلدیم سر بام اباعبدالله
کعبهام کربوبلا پیرهن مشکی من
میشود حولهی احرام اباعبدالله
نظرات
نظری وجود ندارد !