ماندم این نیمهی شب با غم زینب چه کنم؟ چهجوری برا غمت ناله و ضجّه نکنم؟ گذشت اون روزا حسین کوفه دیگه جای ما نیست بین این مردم پست ذرّهای از حیا نیست اینجا دیار ماتمه، آسمونش پُر از غمه خواهرتو نیار حسین کوفه پُر از نامحرمه کوفه نیا با بچههات، قربون خشکی لبات... **** حال و روز کوفیا یک شبه تغییر میکنه غم اطفال حرم داره منو پیر میکنه قحطیِ آبه حسین، کوفه شبیه سرابه اشک چشمام بهخدا واسه غمای ربابه شلوغه کوچهها حسین، میاد سر و صدا حسین حرمله با زجر و سنان میان به کربلا حسین کوفه نیا با بچههات، قربون خشکی لبات...