صلی الله و علیک یا اباعبدالله صلی الله و علیک یا اباعبدالله لطفی که کردهای تو به من مادرم نکرد ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین داره تنم میسوزه، توان نداره جونم کارشو کرده این زخم، جاری شده تو خونم خدایا منو خلاصم بُکن، از این درد و رنج و مصیبت خدایا ببین که زخمِ دلم، بُکن راحتم از مَشقت دَمِ آخری به یادم میاد، غم کربلا و غربت من باقرِ آلِ عبا من یادگارِ کربلا شده واسم تداعی، این لحظههایِ آخر غریبیِ حسینُ، اسیریِ یه خواهر سَرُ از قفا برید بیحیا،جلو دخترت زد رو نیزه خودم بودم و دیدم دست و پاش که داره رقیه میلرزه همه گیج شدیم، اسیرِ ستم اسیر یه مُشت پست و هرزه من باقرِ آلِ عبا روایِ داغِ کربلا داره تنم میسوزه، توان نداره جونم کارشو کرده این زخم، جاری شده تو خونم یادم نمیره بازار، اذیتها و آزار ظلمهای مردمِ شام، شد رویِ قلبم آوار جسارت شد و اهانت شد و صدقه میدادن به ماها به کاخِ یزید، به بَزمِ شراب، مارو بردن و شد واویلا جلو چشمایِ پُر از اشکِمون شدش مجلسِ شادی بَرپا من حرم لازمم، دلم تنگ یا اباعبدالله یا اباعبدالله