لب بران ذوالفقار زینب نگو بگو همۀ نهج البلاغه است افتاده است زیر قدمهاش اقتدار زینب نگو، بگو همۀ عصمت بتول حجب و حیا نجابت بانوی بی مزار زینب نگو، بگو همۀ صبر مجتبی پیروز عرصههای بلایای ناگوار زینب نگو، بگو همۀ شور کربلا نخل قیام با نفسش داده برگ و بار **** ساقی بیار باده که مخمور زینبم محتاج جام و بادۀ پر زور زینبم ترسی ندارم از ظلمات زمانه تا گوشه نشین روضۀ ذوالنّور زینبم افتادۀ علیَم و دلدادۀ حسن سینه زن حسینم و منظور زینبم بر من نگیر خرده اگر نعره میکشم مست دم خدایی پر شور زینبم **** سرخوش از صهبای آگاهی شدم دیگر اینجا زینب اللهی شدم