میثم مطیعی

فخرمن نزد عرب این بود دختر داشتم

4099
40
فخر من نزد عرب این بود، دختر داشتم
آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم

هر چه عالم فخر دارد، نزد من یک ارزن است
(من زنی هستم که در خانه پیمبر داشتم)۲

روز‌هایم شب نمی‌شد، چشم او تا باز بود
سایه‌ی خورشید را همواره بر سر داشتم

عاشق این مرد بودن، معجزه لازم نداشت
چشم‌هایش را از اوّل نیز باور داشتم

راه‌های آسمان را، از زبان همسرم
مثل آواز پَر جبریل از بر داشتم

آیه‌ها تکرار او بودند و عمری بر لبم
با طنین نام او قند مکرّر داشتم

چشم بر من دوخت در شعب ابی طالب گریست
ناگهان یک آسمان در خود کبوتر داشتم

جان خود را بر سر این عشق دادم عاقبت
هدیه می‌دادم اگر صد جان دیگر داشتم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش