غش کرده دخترش، اشکای خواهرش از چشمای ترش، میریزند گرگا دور و برش، میبینه مادرش دارن روی سرش، میریزند زخمی پیکرش، جای آب آخرش نیزه تو حنجره، میریزند شکستن سبو، بریدن گلو ای وای... امان الامان، ز شمر و سنان ای وای.... بمیره خواهرت تعارفی شده چرا بریدن سرت چرا توجهی نمیکنن به مادرت یک دریا گوهر، مشک آب اوره قنداقه اصغرت غارت شد کندن بال و پرت دیدن از پیکرت، حتی انگشترت غارت شد خیمهی خواهرت، خلخال دخترت خولی اومد سرت، غارت شد سرت یا اخا، سر نیزهها هی وای... چی اومد سرت، سر عسلت ای وای، ای وای، ای وای، ای وای عجب بساطی، انگاری اعضای تن تو صلواتیه شادی ولی دفن تو با چند تا دهاتیه یا سید العطشان... دنیایی که خواهر تو اسیر بشه ناموس تو، تو کوچه سز به زیر بشه آقای عالم تابوتش حصیر بشه دیگه به درد نمیخوره دنیایی که بخوان تو رو خوار کنند دختر آدمو با لگد بیدار کنن خواهرتو راهی بازار کنند دیگه به درد نمیخوره دنیایی که رقیتو اذیت کنند چند تا نامحرم خیمه رو غارت کنند جلو آدم به مادرش جسارت کنند دیگه به درد نمیخوره دنیایی که دور دخترت کل بکشن معجرشو از روی محمل بکشن زینب و دست بسه چهل منزل...