غرق بارونه چشمامون از غم

غرق بارونه چشمامون از غم

[ محمد رستمی ]
غرقِ بارونه چشمامون از غم
تو قلب شیعه برپا شد ماتم 

صادقِ آلِ پیمبر 
تو کوچه‌ها مثل حیدر
کشیدنش دست بسته 
مثل علی پریشون و مضطر

قلبش بی‌شکیبه 
بی‌یار و بی‌حبیبه 
توی شهر مدینه 
مثل باباش غریبه 

واویلا واویلا...

گریون و زاره، چشماش می‌باره 
هر لحظه یاد داغ دلداره

نفس‌نفس پشت مرکب
داره فقط ذکر یا رب
دَوون دَوون هی می‌خونه
ای‌وای از مصیبت زینب

آتیشه تو خونه
قلبش رو می‌سوزونه
هر دَم یاد حسینو
اون داغ بی‌اَمونه

واویلا حسین جان...

نظرات