عمریِ اسم تو ورد لبمه میشه یک بار بزنی صدام فقط جون مادرت بیا قبول بکن یک شبِ جمعه حرم، بیام فقط لهجه عراقی اذون صحن میپیچه دوباره تو سرم صدات شور روضهی شب جمعهی تو انقدر شیرینه که نگم برات مست تربت مزار تو شدن میِ خاکیِ حرم رو چشیدن جبرئیل کربلای تو شدن تا باب القبله تو پر کشیدن جز رسیدن رو به روی ضریحت پدرم خواهش دیگهای نداشت سر بلندی شو تو تضمین میکنی هر کسی پا تو سراشیبیت گذاشت یادمه اون قدیما به زائرت دهمون تو بقچه باوراشو داد تا بیاد نذر سه سالتون بشه مادرم گوشواره دختراشو داد میگن آقا که فقط داهاتیا اومدن جسم تو رو جمش کنن بدنی که انسجام هستی بود دلشون اومد که در همش کنن سپر و شمشیر و خودت جای خود کهنه پیرهن تنت رو بردنش حیف اون جسم مطهرت نبود که به یک کهنه حصیر سپردنت *** اسم توئه یک عمر،دوای هر دردم از روزی که یادم میاد دور تو میگردم تو رو دیدم از وقتی که چشمامو وا کردم حالا باید این درد و با چی دوا کنم تو رو از زیر تیغ و نیزه صدا کنم جسمت رو با چه حالی باید رها کنم چجور کنار بیام با دوریت گفتی صبوری کن صبوری چجوری صبر کنم چجوری (حسین حسین عزیز زهرا) 2 از حرم سوخته سخته نگهداری از این همه طفل یتیم سخته پرستاری با دستای بسته داداش سخته علمداری کاشکی میمردم این روزارو نمیدیدم امروز و دیدم کاش فردا رو نمیدیدم کاشکی بیتو اصلا دنیا رو نمیدیدم نمیدیدم سری که سوخته نگاه مادری که سوخته معجر دختری که سوخته (حسین حسین غریب زهرا ) 2 هزار و نهصد زخم روی تنت داری هزار و نهصد بوسه از زینب طلب کاری ببخش اگه از دست من برنیومد کاری آرومتر از لبهای خنجر میبوسمت سرت رو که بردن از حنجر میبوسمت صد پاره واسه بار آخر میبوسمت نگاه آخرت منو کشت زخمای پیکرت منو کشت رو نیزهها سرت منو کشت (حسین حسین غریب مادر ) 2 *** با صدای روضه خوان رفتم به جایی سوخته روضه خوان میخواند اما با صدایی سوخته باز هم شرمنده در دستم ندارم بیشتر واژههایی آتشین زلف رهایی سوخته حرف سنگین است سنگین روضه خوان سربسته گفت کاش کوچکتر نبود از تیر، نایی سوخته گفت میبینم یکی افتاده عریان بعد گفت: کودکانی ماندهاند و خیمههایی سوخته کودکان در انتظار ذوالجناح، از دورها ذوالجناح آمد ولی با یالهایی سوخته آخر کار است و باید ذکر یا زهرا گرفت عطر زهرا میوزد از کربلایی سوخته