عزای باقرالعلوم دین است، دلها غمین است مسموم کین سوی خلد برین است، دلها غمین است یصرب زمین محشر شده دوباره، از ظلم اعدا گشته یتیم و خونجگر خدایا،فرزند زهرا صادق آل مصطفی حزین است،با غم غرین است گل قسمت تمام عاشقان است، ما سوز سینه زیارت ائمهی بقیع در، شهر مدینه این پنجمین امام شیعیان است،از زهر کینه مسموم کین گردیده در بقیع و، شهر مدینه صاحب زمان در این سوگ و مصیبت با غم قرین است عاقبت آه کشدم نفس آخر را نفس سوخته از، خاطرهای پرپر را روضهخوانی مرا گرم نمودی امشب روضهی آن همه گل، آن همه نیلوفر را باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیدست باورم نیست تماشای تنی بی سر را باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود دیدن سوختن چارقد دختر را آنقدر در میزنم تا در به رویم وا کنی تا مرا رسواتر از رسوا کنی بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا