شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید

شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید

[ حیدر خمسه ]
شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید
تو آن عشقی که عاشق پای تو ذلّت نخواهد دید

به عشق پادوییِ روضه جمع نوکران جمع است
محرّم هیچ‌کس ما را پی حاجت نخواهد دید

همان خادم که کفش نوکرت را جفت می‌کرده
شبی که جفت شد بند کفن، زحمت نخواهد دید

خدایا! شاکرم از این حسینی که به من دادی
گمانم جز محبّانش کسی رحمت نخواهد دید

به هر گوشه که اشکی ریختم، آن گوشه، شش‌گوشه‌ست
حرم را غیر چشم تَر به این وسعت نخواهد دید

بسوزد دخل دکّانی که خرج روضه‌هایت نیست
بدون نذرِ هیئت کاسبی برکت نخواهد دید

فقط تو بین جُون و اکبرت فرقی نمی‌ذاری
کسی فرزند را هم‌شانه‌ی رعیت نخواهد دید

اگر دست گدا ظرف غذا دیدی، حسن داده
کسی ما را سر این سفره بی‌دعوت نخواهد دید

بجز روزی که بین دسته‌ها زیر عَلم رفتم
پدر دیگر مرا این‌قدر با‌ هیبت نخواهد دید

لباس مشکی ما دست‌دوز زینب‌ کبراست
جهان این‌گونه بانویی پُر از شوکت نخواهد دید

هزاران بار کج رفتم ولی زهرا بَرَم‌گرداند
پسر از مادر خود لطفِ با منّت نخواهد دید

حصیر کهنه تا دور تنت پیچید ارزش یافت
کسی در آستانت شیء کم‌قیمت نخواهد دید

پس از آن‌که تو را کشتند در اوج شلوغی‌ها
دگر بزم عزایت را کسی خلوت نخواهد دید
...
حسین دلم یه کربلا می‌خواد
حسین یه گنبد طلا می‌خواد
حسین دلم امام‌رضا می‌خواد

نظرات