شب عروج رحمة للعالمینه شب شروع روضههای رو زمینه نگفتهها رو گفت و حیدر زیر و رو شد امون از این جدایی و آه از مدینه چشماش توی چشم کوثره دستاش توی دست حیدره قلبش نگرانه روزای تلخ فاطمه و مولاست آهش میسوزونه سینهشو دائم میبینه آیینشو تنها تو هجوم سیاهیهاست و حیدرشم تنهاست دنیای بیمحمد دنیای وحشته دنیای با محمد دنیای رحمته غمم غم یتیمیه ام ابیهاست اشکهای ما از اشکهای حضرت زهراست شکسته شیشه دل مادر سادات شروع کل روضههای عالم اینجاست آه از روزای بعد از پدر آه از آتیش دیوار و در آه از دل خون و فرق شکسته از غربت مولا آه از حسن و آه از حسین آه از روزگار زینبین آه از گوش زخمی، دستهای بسته از کوچههای شام دنیای بیولایت دنیای دشمناست دنیای با ولایت سرتاسرش خداست دنیای بی ولایت دنیای ابتره دنیای با ولایت زهرای اطهره دنیای بیمحمد دنیای وحشته دنیای با محمد دنیای رحمته