مصطفی روحانی

شبِ آخر بگذار اين پَر ِمن باز شود

1817
2
شبِ آخر بگذار اين پَر ِمن باز شود
بيشتر رويِ تو چشم ترِ من باز شود

حرفِ هجران مزن اين‌قدر مراعاتم كن
دست بردار، دلِ مضطر من باز شود

جان زينب برو از كرب و بلا زود برو
مگذاري گرۀ معجر من باز شود

آه، راضي نشو بنشينم و گيسو بكشم
آه، راضي نشو موي سر من باز شود

پاي دشمن به روي پيكرِ تو باز شود
روي دشمن به روي معجر من باز شود

جانِ من حرز بي‌انداز به گردن مگذار
جاي اين بوسۀ پيغمبر من باز شود

جان زينب برو مگذار غروب فردا
سمت گودال رهِ مادر من باز شود

حيف از اين زيرِ گلو نيست خرابش بكنند
پس اجازه بده تا حنجر من باز شود

لااقل قول بده زود خودت جان بدهي
بلكه راهِ نفسِ آخر من باز شود

شاعر: علي اكبر لطيفيان
***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش