سوختی سوختم شبیه همیم

سوختی سوختم شبیه همیم

[ سید محمد جوادی ]
سوختی سوختم شبیه همیم
تو آغوشِ هم ضریحِ همیم 

با تن بی تن، برایِ منی
کمَم که بیای، بابای منی 

چقدر پیر شدم تو روزایِ دل آزار
نبودی سرم داد کشیدن تو بازار
مگه دخترِ تو، نداره کس و کار 

پایِ زخمم به تو نرسید
نبودی که زجر موهامُ کشید 

کارِ دنیاست دو تا دل تنگ
بهم برسن تو کاخِ یزید 

یزید چوب به لب‌هات زده خیر نبینه
چجوری تونست چوب رو لب‌هات بشینه
لبِ تو چه پاره‌ست، همه دردم اینه

(سری که روبرومی، خودتی یا عمومی؟
نشناختمت عزیزم خودت بگو کدومی؟ 

اَبروی نصفِ نیمه، حالِ سرت وخیمه
به همه گفتم این سر، تموم زندگیمه 

خوش اومدی بابا
دخترت دیگه زیبا نیست
این خرابه جای ما نیست 

منو زدن، دشمنت سرم ریخت
منو زدن، صورتم بهم ریخت) 

(عوضِ بوسه‌ی تو حرمله بیدارم کرد
با همان ضربه‌ی پا دست به دیوارم کرد 

چادرم پاره شده پیرهنم گل دار است
زیرِ چشمم اثر رد شدن از بازار است)

(دلم آغوشِ گرم تو رو میخواد
خرابه سرد و دارم میلرزم
هوا سردِ ولی عیبی نداره
من از تاریکیا خیلی میترسم 

از کسی که سرِ تو رو
رو نیزه بست بدم میاد
از اون که دندونِ تو رو
با سنگ شکست بدم میاد 

یه شب جا موندمُ اومد سراغم
همون مردی که با من خیلی بد بود
الهی که دلش آتیش بگیره
که دل سوزوندنُ خیلی بلد بود 

همش میگفت
عموت کجاست؟ 
حالِ تو رو نگاه کنه
بگو از علقمه بیاد، دستِ بسته‌ات رو وا کنه)

(یک جفت چشمُ، دو لبُ مویی که سوخته‌
بابا محال بود چنین مختصر شود 

گفتی عروس می‌شوی ای‌دخترِ گلم
گفتم عروسی‌ام زِ همه ساده‌تر شود 

مانده است تا عروسی
عروسک بیاورید)

نظرات