علیرضا سحری

سرم رفته از بس توی سر صدا

194
2
سرم رفته از بس توی سر و صدام
سرم رفته از بس سرم داد زدن

نگو که چرا موم سفیده آخه
خودت رو یه لحظه بذار جای من

(خواب دیدم که، تنت رو زمین
نفس می‌زدی، گلوتو برید) 2

(گریه کردم، همون که زدت
اومد منو زد، موهامو کشید) 2

او می‌کشید و من می‌کشیدم
او می‌دوید و من می‌دویدم

بابا حسین جان، بابا حسین جان....

(خدا خواسته من مثل زهرا بشم
زیر کوله‌بار غمت تا بشم) 2

رمق تو تنم نیست عزیز دلم
ببخشم نمی‌شه به پات پا بشم

(چند روزی هست، می‌لرزه پاهام
دیگه نمازام، نشسته شده) 2

افتادم من، گمون بکنم
که هردوتا پام، شکسته شده

من، روی ناقه، از جا پریدم
او می‌دوید و من می‌دویدم

بابا حسین جان، بابا حسین جان....

کجا بودم، حالا کجا اومدم
تا رفتی دیگه دل به دریا زدم

تو اون قصه‌ی غارت خیمه‌ها
سرم رو شکستم که معجر ندم

بعد غارت، ندیدی ما رو
چه‌جور می‌برن، به زورِ طناب

بعد غارت، ندیدی ما رو
نگم که چی شد، تو بزم شراب

با دست بسته، هر جا رسیدم
هرچی بگی از، مَردُم شنیدم

بابا حسین جان، بابا حسین جان....

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش