ز یک مشرق نمایان شد دو خورشید جهان آرا
تبلیغات

ز یک مشرق نمایان شد دو خورشید جهان آرا

[ امین شادکام ]
زِ يک مشرق نمايان شد دو خورشيدِ جهان‌آرا
که رختِ نور پوشاندند بر تن آسمان‌ها را

دو دریایِ جمالِ حق، دو مِرآتِ کمالِ حق
دو نورِ لايَزالِ حق، دو شمعِ جمعِ محفل‌ها

دو وَجه‌ُاللهِ رَباني، دو سِرّ‌ُاللهِ سُبحاني
دو رخسارِ سماواتي، دو انسانِ خداسيما

دو عيسيٰ دَم، دو موسيٰ يَد، دو حُسنِ خالقِ سَرمَد
يکي صادق، يکي احمد، يکي عالي، يکي اعلا

يکی از مکه، اَنوارِ رُخَش تابيد بر عالَم
يکی شد از مدينه، آفتابِ طلعتش پيدا

يکی نورِ نبوت را به دل‌ها تافت تا محشر
يکی نورِ ولايت را زِ نو کرد از دَمَش احيا

رِسَد آوايِ قالَ الصادِق و قالَ رَسول‌ُالله
به گوشِ اهلِ عالَم تا که اين عالَم بُوَد برپا

يکی جانِ گرامی در دو جسمِ پاک و پاکيزه
دو تن اما چو ذاتِ پاکِ يکتا هر دو بي‌همتا

محمّد کيست؟! جانِ جانِ جانِ عالَمِ خلقت
که گر نازي کُنَد، در هم فرو ريزند قالب‌ها

محمّد کيست؟! مولايی که مولانا علي فرمود:
منم عبد و رَسول‌ُالله بر من سرور و مولا

محمّد از زمان‌ها پيشتر مي‌زيست با خالق
محمّد از مکان پيموده رَه تا اوجِ أَوْ أَدْنی‌ٰ

محمّد را کسي نشناخت جز حق و علي، هرگز
چنان‌که جز خدا و او کسي نشناخت حيدر را

وضو گيرم زِ آبِ کوثر و شويَم لب از زمزم
کنم آنگَه به مدحِ حضرتِ صادق سخن انشا

ششم رهبر، ششم مولا، ششم هادی، ششم سرور
که هم دريايِ شش گوهر بُوَد، هم دُرِّ شش دريا

صداقت از لبش ريزد، فصاحت از دَمَش خيزد
مَلَک قَدر و فَلَک عبد و قَضا مِهر و قَدَر امضا

دو خورشيدِ منيرِ او، هُشام و بوبَصيرِ او
دو کوهِ حکمت و عرفان، دو بحرِ دانش و تقويٰ

دَرِ ديگر زنم غير از دَرِ آلِ علي؟! هرگز!
رَهِ ديگر رَوَم غير از رَهِ اين خاندان؟! حاشا!

بهشتِ من بُوَد مِهرِ علي و مِهرِ اولادش
نه از محشر بُوَد بيمَم، نه از نارَم بُوَد پروا

سراپا عضو عضوم را جدا سازند از پيکر
اگر گردم جدا يک لحظه از ذُرّيه‌يِ زهرا

*****

حک شده بر رویِ گردنبندِ زهرا «یا علی»
حک شده بر ذوالفقارِ مرتضیٰ «یا فاطمه»

بس‌که حیدر فاطمه است و بس‌که زهرا حیدر است
در نجف چیزی نمی‌بینیم الا فاطمه

سراپا عضو عضوم را جدا سازند از پيکر
اگر گردم جدا يک لحظه از ذُرّيه‌يِ زهرا

بعد از هزار سال زِ پیراهنِ تُراب
خیزد غبارِ من به هوایِ تو «یا علی»

شام و سحر به نوبه مَه و مِهر می‌کِشَند
پاسِ حریمِ روح‌فَزایِ تو «یا علی»

گر صد هزار صور دَمَند در مزارِ من
نه‌آیم برون مگر به ندایِ تو «یا علی»

خاک را گِل می‌کند، گِل را خَلایِق می‌کند
نیست هرکس خَلقِ مولا، خاکِ عالَم بر سرش

مرتضیٰ جایِ خودش، بر خاکِ پایِ قنبرش
هر‌کسی شک می‌کند، شک می‌کنم ...

نظرات