
ز حرم جانب میدان به صف کربلا همهی لشکریان در عجبند ای خدا که نبّی آمده یا اینکه علی آمده رجزش غلغله کرده نوه ی مرتضی أنا عـلـی بن حـسـیـن بن عـلـی 4 *** ثمر سلسله ی حیدر خیبر شکنم لرزه بر پیکره ی لشکر دشمن فکنم شیوه ی شیر جمل جلوه ی جنگم شده چون پرورش یافته ی دست امام حسنم أنا عـلـی بن حـسـیـن بن عـلـی 4 *** زده از مِیمَنه بیرون برود مِیسَره برود کار عَدو را بکند یکسره پدرش خیره به میدان که نگاهش کند برسد نغمه ی تکبیرش از آن حنجره علوی مکتبم و آینه دارِ پدرم رعد و برق مرکبم و بال ملائک سپرم شکر حق مفتخر منسب سرلشکریه لشکر زینبم و تحت لوای قمرم أنا عـلـی بن حـسـیـن بن عـلـی 4 *** همه در حیرت جنگش که عجب محشری به اباالفضل علی رفته به جنگ آوری ادبش فاطمی و تاب و تبش هاشمی قدمش محکم و ثابت ، جنمش حیدری به لبش نصر و دعا سهم حرم غم نشود که قسم آخر و الأمر حرمله آدم نشود حاضرم ای که هزار دفعه بمیرم خدا نخی از روسریِ عمه ی ما کم نشود أنا عـلـی بن حـسـیـن بن عـلـی 4 ***