زائر اربعین سلام رفیق
1162
9
- ذاکر: سیدرضا نریمانی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: پیاده روی اربعین
- مناسبت: اربعین
- سال: 1403
زائر اربعین سلام رفیق
آب قدری بنوش خسته شدی
چند ساعت پیاده آمدهای
به نظر میرسد شکسته شدی
زیر چشم تو گود افتاده
استراحت مگر نمیکردی
شب خود را میان چادرها
به گمانم سحر نمیکردی
نه ولی استراحتم باشد
باز همراه خستگی دارد
دست و پا هم اگر زمین بخوری
احتمال شکستگی دارد
با خود گفتم پیاده رویم
کف بازو درد میگیرد
دختر چهار، پنج ساله که هیچ
به خدا پای مرد میگیرد
تازه این در مسیر هموار است
که در آن نه بلا نه آزاریست
نه بیابان پیچ در پیچ و
نه یک دانه بوته خاری
فکر کن دختری همین اطراف
عقب کاروان زمین بخورد
وسط راه شب به طور مثال
بیهوا ناگهان زمین بخورد
چه بلایی سرش میآید بعد
خب زمینگیر میشود قطعا
با چنین وضع خوب معلوم است
دخترک پیر میشود قطعا
آن شب که من از ناقه افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
میروی کربلا ولی دست و پایت
میان سلسله نیست
در تمام مسیر همسفرت
شمر و زجر و سنان و حرمله
ای حسین...
گفت بابا اصلا خبری از من بیحوصله داری
با اینکه خبر از دل این غافله داری
اینگونه که خونآب ز چشمان تو جاریست
پیداست دلی خون تو از این فاصله داری
گفتند که پیش آمده کاری و تو رفتی
انگار عزیزم سر پر مشغله داری
حالا که رسیدی بنشین پای تمام حرفام
ولی خب اگر حوصله داری؟
این حرمله بد جور مرا تعنه کُشم کرد
بابا تو هم آیا دل پر از حرمله داری؟
بابا من دست به دیوار شدم، مسخرهام کرد
خندید بهم گفت چقدر آبله داری
بابا من ساکت و آرام ولی زجر مرا زد
میگفت ببینم هوس سلسله داری؟
بابا در شهر شده شایعه ما نیز کنیزیم
انگار تو هم اشک از این مسئله داری
تا رفتم از حال، گوشواره خلخال گم کردم
اینا چیزی نیست بابا تو گودال گم کردم
با صورتم چیکار کنم
فقط بگین کدوم طرف فرار کنم
چجوری دست به موم زدن
منو درست جلو سر عموم زدن
خشک حلقومم، گفتم مظلومم
بدتر زد
بعد از حقحقهام تا دید آرومم
بدتر زد
یه جوری زد که جوم بدن
یه روز بیاد زجر و بهت نشون بدم
همون که قد بلندتره
یه ساعتم از زدنم نمیگذره
این پهلو ناقص، این بازو ناقص
این پهلو ناقص، این بازو بیحس
ای بابا مارو چرخوندن
مجلس به مجلس
یه شهری و شهری کنن
فقط میخواستنن عمهمو حقیر کنن
که پیر نشد این خانواده مردشم اسیرم نشد
تا حالا ازین خانواده زنی رو نبردن
آب قدری بنوش خسته شدی
چند ساعت پیاده آمدهای
به نظر میرسد شکسته شدی
زیر چشم تو گود افتاده
استراحت مگر نمیکردی
شب خود را میان چادرها
به گمانم سحر نمیکردی
نه ولی استراحتم باشد
باز همراه خستگی دارد
دست و پا هم اگر زمین بخوری
احتمال شکستگی دارد
با خود گفتم پیاده رویم
کف بازو درد میگیرد
دختر چهار، پنج ساله که هیچ
به خدا پای مرد میگیرد
تازه این در مسیر هموار است
که در آن نه بلا نه آزاریست
نه بیابان پیچ در پیچ و
نه یک دانه بوته خاری
فکر کن دختری همین اطراف
عقب کاروان زمین بخورد
وسط راه شب به طور مثال
بیهوا ناگهان زمین بخورد
چه بلایی سرش میآید بعد
خب زمینگیر میشود قطعا
با چنین وضع خوب معلوم است
دخترک پیر میشود قطعا
آن شب که من از ناقه افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
میروی کربلا ولی دست و پایت
میان سلسله نیست
در تمام مسیر همسفرت
شمر و زجر و سنان و حرمله
ای حسین...
گفت بابا اصلا خبری از من بیحوصله داری
با اینکه خبر از دل این غافله داری
اینگونه که خونآب ز چشمان تو جاریست
پیداست دلی خون تو از این فاصله داری
گفتند که پیش آمده کاری و تو رفتی
انگار عزیزم سر پر مشغله داری
حالا که رسیدی بنشین پای تمام حرفام
ولی خب اگر حوصله داری؟
این حرمله بد جور مرا تعنه کُشم کرد
بابا تو هم آیا دل پر از حرمله داری؟
بابا من دست به دیوار شدم، مسخرهام کرد
خندید بهم گفت چقدر آبله داری
بابا من ساکت و آرام ولی زجر مرا زد
میگفت ببینم هوس سلسله داری؟
بابا در شهر شده شایعه ما نیز کنیزیم
انگار تو هم اشک از این مسئله داری
تا رفتم از حال، گوشواره خلخال گم کردم
اینا چیزی نیست بابا تو گودال گم کردم
با صورتم چیکار کنم
فقط بگین کدوم طرف فرار کنم
چجوری دست به موم زدن
منو درست جلو سر عموم زدن
خشک حلقومم، گفتم مظلومم
بدتر زد
بعد از حقحقهام تا دید آرومم
بدتر زد
یه جوری زد که جوم بدن
یه روز بیاد زجر و بهت نشون بدم
همون که قد بلندتره
یه ساعتم از زدنم نمیگذره
این پهلو ناقص، این بازو ناقص
این پهلو ناقص، این بازو بیحس
ای بابا مارو چرخوندن
مجلس به مجلس
یه شهری و شهری کنن
فقط میخواستنن عمهمو حقیر کنن
که پیر نشد این خانواده مردشم اسیرم نشد
تا حالا ازین خانواده زنی رو نبردن
نظرات
نظری وجود ندارد !