حاج منصور ارضی

روی شانه بار سبو می‌کشم

1693
13
روی شانه بار سبو می‌کشم
سر راه میخانه هو می‌کشم

کمی تربت کربلا دستم است
به یاد حرم باز بو می‌کشم

شبی خواب دیدم کنار فرات
نماز است و مسّ وضو می‌کشم

اگرچه ز شش گوشه جامانده‌ام
ولی مستم و زیر و رو میکشم

سری خانه‌ی فاطمه می‌زنم
فقط منّت لطف او می‌کشم

(شراب طهورای من خانگی ست
حسین آمده وقت دیوانگی ست)2

گل پنج تن آخرش شد حسین
سفارش ز پیغمبرش شد حسین

دل مادرش فاطمه آب شد
که جاری ترین کوثرش شد حسین

(لب ذوالفقار علی شد دو دم)2
حسن جلوه‌ی دیگرش شد حسین

چه سرمایه‌ایست دست ما آمده
صدف عالم و گوهرش شد حسین

(رسد نوکر او نمازش به عرش)2
اگر ذکر انگشترش شد حسین

اگرچه فقط دردسر داشتیم
چه رزقی از این سفره برداشتیم؟

اگر جلوه‌ی او در عالم نبود
میان دل ما خدا هم نبود

(نمیشد بگرید برای حسین
اگر ترک اولای آدم نبود)2

به والله فطرس بدون حسین
دلش پیش آن عرش اعظم نبود

اگر دست من را رها کرده بود
دو دستم به نخ‌های پرچم نبود

همین زندگانی صفایی نداشت
اگر شور و حال محرم نبود

(تو را دوست دارم عزیزم حسین)2
بگو جان به پایت بریزم حسین

چرا بین کوی و گذر میروی؟
غریبانه داری سفر میروی

سرت را تراشیده‌ای یا که نه؟
به این حج چرا بی‌خبر میروی؟

مسیری که دیدم پر از نیزه‌هاست
خودت در پی دردسر میروی

لباس نو و کهنه داری ببر
که داری میان خطر میروی

(چه انگشتری دست کردی حسین)2
از این شهر تحت نظر میروی

هلالم کمی تاب برداشتی
برای علی آب برداشتی؟

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش