امین شادکام

روضه شب عاشورا

174
5
بگذار این پر من باز شود
بیشتر روی تو چشم تر من باز شود

حرف هجران نزن انقدر مراعاتم کن
دست بردار دل مضطر من باز شود

جان زینب برو از کرب و بلا زود برو
نگذار این گرۀ معجر من باز شود

آه راضی نشو بنشینم و گیسو بکشم
آه راضی نشو موی سر من باز شود

پای دشمن به روی پیکر تو باز شود
روی دشمن به روی معجر من باز شود

جان من حرز بینداز به گردن مگذار
جای این بوسۀ پیغمبر من باز شود

جان زینب برو مگذار غروب فردا
سمت گودال ره مادر من باز شود

حیف از این زیر گلویت که خرابش بکنند
...

****

انقدر گریه کردی روی دستم
انقدر دست و پا زدی شکستم
لالا لالا یکم دیگه دووم بیار

عمو‌ گفته آب میاره
برا طفل رباب میاره

****
خواب دیدم در این شب غربت
خواب دستی عجیب و خون آلود

خواب دیدم که پیکرم خواهر
طعمۀ گرگ‌های وحشی بود

اضطرابی به جانم افتاده
که بیان کردنش میسر نیست

یک جوانمرد با شرف زینب
بین این سی‌هزار لشکر نیست

عصر فردا از اهلبیت رسول
زهر چشمی شدید می‌گیرد

وقت تاراج خیمه‌های حرم
چند کودک ز ترس می‌میرند

کوفیان شهرۀ حرم هستند
مردمانی که دست سنگینند

رسمشان است میوه را در باغ
با همان شاخ و برگ می‌چینند

دور کن از زنان و دختران
هرچه خلخال در حرم داری

خواهرم داخل وسایل خود
روسری اضافه هم داری

****

(این وداع یوسف و راحیل نیست
هاجر و بدرود اسماعیل نیست
من ز بهر دادن جان می‌روم
مادرا برخیز و مویم شانه کن
خود به دور شمع من پروانه کن)

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش