روضه خوان خسته نباشی مادر روضه خواندی ز شه بی‌کفنم

روضه خوان خسته نباشی مادر روضه خواندی ز شه بی‌کفنم

[ ابوذر روحی ]
روضه خوان خسته نباشی مادر
روضه خواندی ز شه بی‌کفنم
شصت روز است حسین می‌گویی
امشبی روضه بخوان از حسنم

روضه‌خوان روضه غربت سخت است
هیچ‌کس با حسنم یار نبود
خانه هم امن نبوده بر او
همسرش یار وفادار نبود

روضه‌خوان روضه بخوان از حسنم
جگرش گرچه به زهر آغشته
پسرم غیرتی و مادری است
داغ کوچه حسنم را کشته

صورت من که از آن کوچه‌ی تنگ
تا دم مرگ فقط نیلی ماند
توی ذهن حسن مظلومم
تا ابد خاطره‌ی سیلی ماند

حسنم هیچ نرفت از یادش
آتش و دود چه غوغا می‌کرد
در که افتاد روی پهلوی‌ام
محسنم داشت تقلّا می‌کرد

نظرات