گفتن از بی‌کسی‌ات حالِ بکاء می‌خواهد

گفتن از بی‌کسی‌ات حالِ بکاء می‌خواهد

[ سید امیر حسینی ]
گفتن از بی‌کسی‌ات حالِ بکاء می‌خواهد
مادرِ داغِ جوان‌دیده عصا می‌خواهد

چه بگویم که از این بغض صدا می‌گیرد
چه کسی گوشه‌ی تابوت تو را می‌گیرد؟

گفتنش نیز به جان، غصّه و غم می‌ریزد
مادر از مرگِ پسر زود به‌هم می‌ریزد

مادر این لحظه‌ی آخر کمی از ماه بگو
از قد و قامت آن دلبر دلخواه بگو

روضه‌ی مَشک بخوان پشت سرت گریه کنیم
یک دل سیر برای قمرت گریه کنیم

مادر آن‌گونه بخوان که جگر عالم سوخت 
پای این روضه شنیدم دل مروان هم سوخت

روضه‌ی مَشک بخوان، روضه‌ی گودال نخوان
هرچه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان

خوب شد کرب‌و‌بلا را تو ندیدی مادر
خنده‌ی حرمله‌ها را تو ندیدی مادر

خوب شد شام بلا را تو ندیدی مادر
داخل تشت طلا را تو ندیدی مادر

نظرات