دیدم به دارالحرب از اولاد زهرا روی عبا جسم عمویم ارباً اربا پرپر زدم با عمههایم در اسارت شد بارها بر ما جسارت من آتش جانسوزی از آه ربابم زهر جفا نه، کشته بزم شرابم در کودکی دیدم ستمهای فراوان با تشنه کامان دست شستم دیگر از جان (من با تمامی مقاتل آشنایم)۳ سینهزنه بالای گودال بلایم دیدم که جدم بین مقتل دست و پا زد با کام عطشان مادر خود را صدا زد