روی که از وجود، دو عالم معاف بود نور شما به عرش خدا در طواف بود ارواح و نور و طینتتان پاکِ پاکِ پاک یعنی وجودتان زِ ازل صاِ صاف بود هر یک برآمده زِ تجلّای دیگری یک نور واحدی که شعاعش مضاف بود از نورتان تجلّی خلقت شروع شد آن خِلقتی که خالص و بی انحراف بود ما را هم از وجود شما منّتی رسید رُخسارتان برای دل ما مَطاف بود قَالُوا بَلای ما همه در عرصهی اَلَست در اصل بر ولایتتان اعتراف بود ای نامتان مرادف ذکر خدایتان صَلِّ عَلَی النَّبیِّ وَ الِه ثَنایتان کِی میتوان به وصف تو دلبر زبان گشود کی میتوان فراخور شأنت غزل سرود کِی میتوان به کُنه مقامات تو رسید کِی میتوان به مدح تو آقا هنر نمود نور تو از علی شد و نور علی ز تو آری سزاست نورٌ عَلَی نور را سجود آدم چشید غمزهی تو شد اَبوالبَشر عالم همه از کرشمهی تو یافت این وجود مجموع انبیا به شما امتحان شدند وَرنه بدون اذن تو پیغمبری نبود ذکر مُسبّحات تو مشق فرشته شد طرز قیام و شیوهی تسبیح تا قعود باید نوشت سر در دل با خطِ جلیّ یامصطفی محمد و یامرتضی علی ای فخر کائنات که نامت محمد است مدح و ثنای حضرت تو کار سَرمد است با فکر و ذکر توست که دلها خداییاند بی یاد نام حضرت تو حال ما بد است قران دم از مکارم اخلاق چون زند خُلق کریم توست که مقصود ایزد است هر قطره از وضوی تو دریای رحمتیاست باران، رسول فضل و کرامات احمد است تنها نه در کنار تو بودن شد افتخار هر کس نماند بعد تو تسلیم مُرتد است هر کس مُحبّ توست علی دوست میشود هر کس که بی علیست در آیین ما رد است دین خدا به دامن تو چنگ میزند دشمن عَلیه توست دَم از جنگ میزنند شک نیست نُصرت تو همان نصرت خداست یعنی اطاعت تو همان طاعت خداست تنها نه از غدیر، زِ بَدوِ تولّدت فرمان بیعت تو همان بیعت خداست تا تو رسول رأفت و مهر و عطوفتی باران رحت تو همان رحمت خداست با دشمنان با شدت و سختی عمل کنی در اصل قدرت تو همان قدرت خداست ترک زیارت تو جفا بر حریم توست یعنی که حرمت تو همان حرمت خداست آل حسین، آل علی، آل فاطمه الحق که عترت تو همان عترت خداست وقتی تو را خدای تو فخر همه نوشت ذکر تو را به عرش اَبافاطمه نوشت