ده روز دیگه تن بی‌سر روی خاک و سنگ و ریگه

ده روز دیگه تن بی‌سر روی خاک و سنگ و ریگه

[ حسین عینی فرد ]
ده روز دیگه، تن بی‌سر روی خاک و سنگ ریگه
ده روز دیگه، زیر لب روضه می‌خونه زهرا می‌گه 

حسینِ من سرت کو؟ گلو و حنجرت کو؟ 
چرا شدی برهنه؟ پیرهن پیکرت کو؟

آه بُنیّ، آه بُنیّ، آه بُنیّ...

شبث موهاتو می‌کِشه، سنان رو سینه می‌پره 
شمر سرت رو می‌بره خولی سرت رو می‌بَره 

ده روز دیگه، تَه گوداله اربابِ زخمیِ بی‌سر
ده روز دیگه، کنار نعش برادر می‌خونه زینب 

غریب مادرم وای، شهید بی‌سرم وای
داداش ببند چشماتو، نبین بی‌معجرم ای وای 

آخ برادرم مخدّراتو می‌زنن دارن تنت رو می‌درن 
جلوی چشم خواهرت چرا سرت رو می‌بُرن 

همه منتظرن نِینوا برسه 
کاروانِ کربلا به کربلا برسه

نظرات