دَم نام حسین و بازدم نام حسن هر خیر که هست در همین یک نفس است صد کوه گناه را ثوابش کرده اشکی که به اندازه بال مگس است اینجا همه خوبند همه گریه کنند این رود که جاریست بیخار و خس است دلگرمیِ ما به روضه و به سینهزنیست ورنه دنیا برای مؤمن قفس است بیگریه به حضرت اباعبدالله صد سال نمازِ شب بخوانی عبس است با قصد فرج صدا بزن آه حسین فریاد بزن حسین فریادرس است بر سینه زدم تعلّقاتم کم شد هر شاخهی دل نیازمند هرس است صد قافله رفت کربلا پس ما چه؟ گوش همه سالها به بانگ جرس است آرام دلها شد حسین تا حشر دلبر زینب است أکملتر از هر کاملی از خوب بهتر زینب است معصومهی مأثور عشق محبوبهی محبوبها فروانروای عالم و خاتونِ محشر زینب است شد جوشن او چادرش، شمشیر او شد خطبهاش حیدر دَمی که بر سرش انداخت معجر زینب است سبط النبی بر هیبتش اللهاکبر گفته است پس فاطمه معنیِ آن اللهاکبر زینب است زهراست از هر منظری رفتارش عین مادری از هر طرف که بنگری تمثال مادر زینب است زهرا اگر یک مرتبه سیلی زِ دشمن خورده است آن زن که سیلی خورده از کل لشکر، زینب است کِی سرشکسته میشود؟ گرچه شکسته شد سرش بین تمام کاروان زخمیترین سر زینب است کاخ عبیدالله را بر باد داده همچو کاه ویرانگر بنیاد این قوم ستمگر زینب است سلام احترامِ مداومِ خودم عزیزدلم همکلامِ خودم نماز من و قبلهگاه منی رخ توست بیتالحرام خودم علی نفْس احمد، تو نفْس منی تمام وجودم تمام خودم دوتا دستهگل تربیت کردهام که هدیه دهم بر امامِ خودم نمردم که تنها و بیکس شوی مرا رد نکن التیامِ خودم قسم میخورم بر نخ معجرم قسم میخورم من بهنام خودم به زینب قسم با دلم بد نکن کمِ خواهرت را بیا رد نکن از آن کودکی بیقرارت شدم شب و روز هر لحظه یارت شدم مرا هیچگاه از سرت وا مکن گره خورده با روزگارت شدم پس از رفتن اکبرت بیقرار از این دیده اشکبارت شدم الهی شهیدانِ راهت شوند الهی نبینند غارت شدم