مسعود پیرایش

دل آسمون گرفته بود و بی فروغ بود

1124
4
شلوغ بود
دل آسمون گرفته بود و بی فروغ بود

کاشکی روضه های قتلگاه تو دروغ بود
شلوغ بود

غروب بود
یک نفس صدای یا مقلب القلوب بود

بعد تیر و نیزه تازه وقت سنگ و چوب بود
غروب بود

غریب بود
جای نعل تازه روی صورتش عجین بود

زیر چکمه های قاتلی که نا نجیب بود
غریب بود

غبار بود
مادرش گوشه ی قتلگاه بی قرار بود

خواهرش پیاده بود و دشمنش سوار بود
غبار بود

سراب بود
ناله های غربت حسین بی جواب بود

غرق خاک و خون تن عزیز بوتراب بود
سراب بود

کبود بود
مثل مادرش تموم صورتش کبود بود

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش