دل آسمون گرفته بود و بی فروغ بود
1124
4
- ذاکر: مسعود پیرایش
- سبک: شعر روضه
- موضوع: عصر عاشورا - قتلگاه
- مناسبت: شب دهم محرم
- سال: 1403
شلوغ بود
دل آسمون گرفته بود و بی فروغ بود
کاشکی روضه های قتلگاه تو دروغ بود
شلوغ بود
غروب بود
یک نفس صدای یا مقلب القلوب بود
بعد تیر و نیزه تازه وقت سنگ و چوب بود
غروب بود
غریب بود
جای نعل تازه روی صورتش عجین بود
زیر چکمه های قاتلی که نا نجیب بود
غریب بود
غبار بود
مادرش گوشه ی قتلگاه بی قرار بود
خواهرش پیاده بود و دشمنش سوار بود
غبار بود
سراب بود
ناله های غربت حسین بی جواب بود
غرق خاک و خون تن عزیز بوتراب بود
سراب بود
کبود بود
مثل مادرش تموم صورتش کبود بود
دل آسمون گرفته بود و بی فروغ بود
کاشکی روضه های قتلگاه تو دروغ بود
شلوغ بود
غروب بود
یک نفس صدای یا مقلب القلوب بود
بعد تیر و نیزه تازه وقت سنگ و چوب بود
غروب بود
غریب بود
جای نعل تازه روی صورتش عجین بود
زیر چکمه های قاتلی که نا نجیب بود
غریب بود
غبار بود
مادرش گوشه ی قتلگاه بی قرار بود
خواهرش پیاده بود و دشمنش سوار بود
غبار بود
سراب بود
ناله های غربت حسین بی جواب بود
غرق خاک و خون تن عزیز بوتراب بود
سراب بود
کبود بود
مثل مادرش تموم صورتش کبود بود
نظرات
نظری وجود ندارد !