دلتنگ هجران بین غربت مانده آقا

دلتنگ هجران بین غربت مانده آقا

[ حاج حسین سازور ]
دلتنگ هجران بین غربت مانده آقا
در سینه آهِ بی‌نهایت مانده آقا

دو ماه گریه کرده‌ام الحمدلله
دو روز دیگر باز فرصت مانده آقا

هرچه به دستم بوده‌ از چنگم درآمد
یک دلخوشی دارم که هیئت مانده آقا

اصلا به یادت نیستم حالم خراب است
اسم مرا چه خوب یادت مانده آقا

در روضه خیلی‌ها به پابوست رسیدند
این بی‌نوای بی‌لیاقت مانده آقا

غیر از ضرر چیزی برای تو ندارم
تنها برای من خجالت مانده آقا

در به دری پشت درِ بسته نشسته
در باز کن که چند حاجت مانده آقا

گفتید حاجت‌های بسیاری گرفتم
نخیر عزیزم زیارت مانده آقا

گفتم حسن جان، گفت بین کوچه‌ای تنگ
در کودکی‌اش پای غیرت مانده آقا

گفتم حسن جان، گفت مثل قبر غریبی
در زیر چادر زخم صورت مانده آقا

با ناله‌های او جگر می‌ریخت بر تشت
از بس که در قلبش شکایت مانده آقا

نظرات