در ماتم تو خُرد و کَلان گریه میکنند یعنی برای تو همگان گریه میکنند اصلاً برای تشنگیِ کودکان توست این ابرها که فصلِ خزان گریه میکنند از طفل شیرخواره در آغوش مادران تا پیرهای مثل کمان گریه میکنند حیّ علَی العزاء، که زمین خورد دخترت هفت آسمان به بانگ عزا گریه میکنند روضه رسیده است به معجر، به خواهرت مردانِ شیعه لطمهزنان گریه میکنند ***** (خداحافظ ای برادر زینب به خون غلتان در برابر زینب خداحافظ ای برادر من تَنت بیسَر مانده در دلِ صحرا سرَت رفته روی نیزهی اعداء خدا را زین غم چه چاره کنم؟!) ... (تا حالا ازین خونواده زنی رو نبُردن اسارت الهی میمُردم نمیدیدم اینقدر جسارت واویلا به آتیش کشیدن حرَم رو، یا مظلوم نبودی شکستن سرَم رو، یا مظلوم ندیدی چشای ترَم رو، با غیرت شلوغیِ دور و بَرم رو، با غیرت) ... (سَری به نیزه بلند است در برابرِ زینب خدا کنَد که نباشد سرِ برادر زینب)