خوش اومدی بابایی چرا دیدن من با تشت زر اومدی میخواستم آغوشتو کجا مونده پاهات که با سر اومدی انگار آتیش تنور / موتو سوزونده بابا رد اون خنجر کند / رو رگهات مونده بابا بابایی - ای بابایی ۴ از جون سیرم بابایی مثه مادر ازت رو می گیرم بابایی گم شده بودمو زجر اونقدر منو زد تا بمیرم بابایی پای زخمات می سوزم / پای زخمام تو بسوز رو پهلوم حس می کنم / جای پاهاشو هنوز بابایی - ای بابایی منبع:موسسه ادبیات آیینی بیپلاک