حسین جان

حسین جان

[ امیر کرمانشاهی ]
حسین جان...
یا مظلوم

حسین جان، به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم
شبی که می‌رفتم برات کاسه‌ی آب گذاشتم، یا مظلوم

حسین جان، تو بودی و گودال و ریگ و تنت زیر نیزه
خداحافظی کردی با زینبت زیر نیزه، یا مظلوم

صدا می‌زدم مادرت رو یا مظلوم
نشون میدادم حنجرت رو، یا مظلوم

صدا می‌زدم مادرت رو ای بی کس
به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم

حسین جان...

به صحرا، سپردم که با خاک بپوشونه داداش تنت رو
بمیرم که بردن جلو چشم من پیرهنت رو، یا مظلوم

خسته بود آقا، تازه رو مرکبش نشسته بود آقا
میزدن سنگ سرش شکسته بود آقا، خسته بود آقا

تک و تنها رفت، دم رفتن طرف خیمه‌ی زن‌ها رفت
تا صدای گریه تو خیمه ‌بالا رفت، تک و تنها رفت

(تنهای تنها بود، تنهای تنها رفت) 2
آروم جون من، زیر دست و پا رفت

(هرکی از راه اومد، سر نیزه خرجش کرد) 2
پیش همه زینب، از خولی خواهش کرد

تا حالا، از این خونواده زنی رو نبردن اسارت

روضه مکشوفه، اونیکه به حضرت عقیله معروفه
اومده با دست بسته وسط کوفه

روضه سربازه، سه شبانه روز مونده پشت دروازه
دیگه روی دشمنا به خواهرت...

نظرات