جوونِ امام رضا میزنه دست و پا میون حجرهی غم و اندوه و بلا ذکر لبش یا زهرا، نفسش نمیاد بالا جگرش داره میسوزه، میگه کجایی بابا بابا ببین دارم میسوزم بابا دارم آتیش میگیرم بابا دیگه از عمرم سیرم با هلهله کنار تنت دست میزنند همراهِ دست و پا زدنت دست میزنند دارند احترام تو را نقض میکنند رقاصهها کنار تنت رقص میکنند تا پشتِبام خانه تنت را کشید برد خیلی سرت به تیزی دیوار و پله خورد هر چه که شد ز روی تنت اسب رد نشد شکر خدا که پیکر پاکت لگد نشد تشنه شدی ولی نیزه به پهلوی تو نخورد شکرخدا که پنجه به گیسوی تو نخورد هرچند پیکر تو سه روز آفتاب خورد آیا کسی کنار سر تو شراب خورد جَدّ شما ولی به لبش چوب تر نشست دندان او که جای خودش خِیزَران شکست