مهدی رسولی

جمله‌ای از نور روی طاق عرش افتاده است

75
8
جمله‌ای از نور، روی طاق عرش افتاده است
میزبان هم بهر مهمانان خود آماده است

جان ما آماده‌ی یک مستی جانانه شد
روزه‌داران لحظه‌ی دیدار صاحبخانه شد

باز هم شد پشت این در دیده‌ی عشاق، تر
ما به او مشتاق بودیم، او به ما مشتاق تر

برگه‌های بخشش ما را که امضا کرده‌اند
یا علی گویان در میخانه را وا کرده‌اند

من خجالت می‌کشم چون پیشواز آمد، علی
باز هم پیش خدا، بهر گدا رو زد، علی

سفره را که چید مادر، غصه‌ها شد برطرف
چیست شیرینی روزه؟ حبه انگور نجف

خاک راه بوترابم، نوکر مولا حسن
آخر سالی غبار از دل تکاندم با حسن

ای که می‌گویی به رویت قفل درها بسته است
کربلا رفتن به امضای حسن وابسته است

تشنه‌لب بوده حسین و تشنه‌‌لب بوده حسن
با همان سوز جگر، با ناله فرموده حسن

هیچ روزی سخت‌تر از روز عاشورا نشد
کربلا غوغا شد، اما آب دست و پا نشد

گریه کردم گرچه افطاری که خوردم، زهر بود
من فدای تشنه‌ای که در کنار نهر بود

روضه‌ی عطشان شدن را تشنه می‌فهمد، فقط
داغ حلق پاره‌اش را دشنه می‌فهمد، فقط

*****

آخر ساله، نمی دونم راضی شدی ازم یا نه؟!
نمی‌دونم اونی که میخوای شدم یا نه؟!

من خطا رفتم و تو به روم نیاوردی
قربونت برم، همیشه غصه‌امو خوردی
دستمو گرفتی و تو روضه آوردی

دل و دلدارم، ابی عبدالله
تویی غمخوارم، ابی عبدالله
ابی عبدالله، ابی عبدالله

السلام علیک، دلتنگم
ای بمیرم که مایه‌ی ننگم

دست بی دستی‌ام امام رضاست
همه‌ی هستی‌ام امام رضاست

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش