جای بارون می‌بینی از آسمون نیزه داره می‌باره

جای بارون می‌بینی از آسمون نیزه داره می‌باره

[ مسعود پیرایش ]
جای بارون می‌بینی 
از آسمون نیزه داره می‌باره
هرکی از راه می‌رسه 
هرچی داره روی تنت  می‌کاره

یه مسلمونم نبود 
پیکرتو از زیر پا برداره
سرِ خونیِ تو رو 
سنان داره رو نیزه‌ها می‌ذاره

صدات می‌کنم سَرت رو نیزه 
تنت رو خاکه نگات می‌کنم
یه لحظه شاید ببینی تا که

اسیر شدیم
غروب نرسیده و پیر شدیم
اسیر شدیم
با شمر و خولی هم‌مسیر شدیم

سیّدالشهدا، سیّدالشهدا
سیّدالشهدا، یا مُقَطَعُ الاعضا

انقدر از مال حرام 
شکماشون پُر شد تو رو نشناختن
بدن بی‌سَر تو 
جلو چشام روی زمین انداختن

چشم مَرکباشونو 
بسته بودن روی تنت می‌تاختن
سرِ پیری می‌بینی 
چه روزگاری واسه زینب ساختن

تموم شد حسین، تو رفتی حالا 
منو نبردی غروب شد حسین
ندیدی ما رو به کی سپردی 
غروب شد حسین

حسین، حسین، حسین...
ای تشنه‌لب، وای حسین...

نظرات