تو را به سامره آورد دست و پا بزنی کجاست دردِ تو و دادِ بیجواب کجا! اسیرِ سامره توهین تعارفت کردند کسی نگفت حیا کن از آن جناب کجا رواست جان ندهم بعد این روضه امام شیعه کجا! مجلس شراب کجا! تنت کفن شد و شد روضه که تن تو کجا! تنی رها شده در زیر آفتاب کجا! گریزِ گریه شده ازدحامِ تشییعت لبان تشنه کجا! یک دو جرعه آب کجا! سرِ حسن به سلامت، کنار تو میگفت: که من کجا و یتیم پُر اضطراب کجا! تبِ سهساله و خار و خس و نفَس تنگی گلوی دختر و بیرحمیِ طناب کجا!