محسن بیننده

تو این تاریکی با ضعف چشام خوب نمی‌تونم ببینم

736
22
تو این تاریکی با ضعف چشام خوب نمی‌تونم ببینم
پاهاتم که جا گذاشتی بابا حالا من کجا بشینم

چرا چاله کردن روی گونه تو
چجوری سوزوندن زیر چونه تو

یا کنج تنوری یا روی درخت
عوض کردی هرشب چرا خونه تو

مثل موهات منم موهام سوخته
سر تا پا سوخته چه روزگاری

اون شبی که تو بیابون موندم
همش دعا خوندم

خبر که داری بابا حسین چقد روزارو دویدم پِیِ‌ات
اما اومدی شبونه تو نیزه نشین منم غرق خون
بد با ما تا کرد زمونه

تو جشن یزید داد کشید خواهرت
ما که جای خود چی کشید مادرت

ایشاالله که من اشتباهی دیدم
گلاب بود اونی که می‌ریخت رو سرت بابا

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش