توکیستی که حرمت اسلام بند توست

توکیستی که حرمت اسلام بند توست

[ حاج حسین سازور ]
تو کیستی که حرمت اسلام بندِ توست
معصوم، مستِ وصفِ مقامِ بلند توست

(مانده بالای سرش درد کمر را چه کنم؟)۲
(بین این قهقهه‌ها سوز جگر را چه کنم؟)۲

این عقابی که زمین خورده علمدار همه‌است 
مانده بود این همه، افتادن پر را چه کنم؟

(شب فرا می‌رسد و عرصه به تنگ آمده است)۲
بِرَوَد خیمه ولی قرص قمر را چه کنم؟

(کس ندیده‌است حسین این همه ناله بزند)۲
نزند ناله اگر، زخم جگر را چه کند؟

گفت عباس: که از چشم منی، تیر بگیر 
چشم عباس، ولی تیر سپر را چه کنم؟

خواست با خود ببرد پیکر آب آور را 
دید این پیکر هم ریخته سر را چه کنم؟

(بگذارد، نگذارد، ببرد یا نبرد)۲
در سرش این همه اما و اگر را چه کند؟

ناگهان گفت ابلفضل: مرا خیمه مبر 
خواهرم بنگرد این زخم تبر را چه کنم؟

دست باید بکشد دشت دگر نا امن است
بعد از این حرمله و شمر قدر را چه کنم؟

(بعدِ سردار دگر در سرشان ترسی نیست)۳
دگر این قافله‌ی تحت نظر را چه کنم؟

نظرات