تموم شده صبر رقیه

تموم شده صبر رقیه

[ محمدحسین حدادیان ]
تموم شده صبر رقیه
الهی عمه سرتو بذاره تو قبر رقیه

جلوی دخترای شام روی منو زمین نندازیا
بازی امروزشونه هولم بدن هم‌بازیا
هولم بدن هولم کنن، برا همین بخندن بعضیا

این سنان از زجر بی‌ادب تره
بی ادب تره، بی ادب تره
زجر بگذره سنان نمی‌گذره

بدنم پر شده از جای لگد
جای لگد، جای لگد
شترش راه نمی‌رفت منو می‌زد
منو می‌زد، منو می‌زد

تا صبح میگم بشنون
یزیدِ بی ادب غلط کرد
می‌خواستن که بشکنه
عمم جلو اون همه نامحرم

گفتم به زینُ العابدین
تو خواهرامو روبه‌راه کن
مجلس و می‌ریزم بهم
سنان اون‌ور و نگاه کن

*****

چقدر کتک خوردم برات
فدا سرت همه کبودیا
خواستم سرت رو نبرن
توی محله‌ی یهودیا
نفرین به استقبالشون
با چوب و سنگ دَمِ ورودیا

کوچههاشون پر شده از موی من
از موی من، از موی من
با لگد زد بی‌حیا زد پهلوی من

من می‌فهمم نفس بریده رو
بریده رو، بریده رو
صورتِ روی زمین کشیده رو


همش منو کشید شبیه وحشیا
همش میگم عمو زجرو نبخشیا
می‌میرم آخرش اگه نباشیا
موهامو می‌گیره

*****

بی تو دق کردم و
پنهون کردم پهلو دردم و
اسیرِ زجر نامردم و
تنها دنبالت می‌گردم و

اونقدر زد غش کنم
چون می‌خواد خواهش ازش کنم
می‌گفت زدم بیچارش کنم

گفتم با چشم تَر
مستی اسم بابامو نبر
تا اینو گفتم شد دردسر
سیلی خوردم جای چند نفر

همش منو کشید شبیه وحشیا
همش میگم عمو زجرو نبخشیا
می‌میرم آخرش اگه نباشیا
موهامو می‌گیره از پشت

بی رحمِ بی ادب
چی شد مگه افتادم عقب
به جونم افتادی روز و شب
واسم نمونده دندون و لب

بی رحمِ بد دهن
با عمه‌م اینجوری حرف نزن

*****

حرف بد می‌زد 
شترش راه نمی‌رفت به من لگد می‌زد

*****

یه سر بزن به دخترت
سرگذشت مادرت شده تکرار 
غروب روز عاشورا شدم بیدار

دیدم صدای داد میاد
خواهرم کمک می‌خواد زیر مرکب
منو بیرون کشید از شعله‌ها زینب

شنیدم ساربان انگشترو برد
دیدم خولی سراسیمه سرو برد
تموم شد نبش قبر علی اصغر
نشد راضی اومد گهواره رو برد

آه زدنم، تو همه‌ی راه زدنم
ماهِ روی نیزه ببین
که منو یه ماه زدنم

بد زدنم، نبودی چقدر زدنم
مادر تو شاهده که
منو با لگد زدنم

*****

حالا اومدی
حالا که رقیه دیگه افتاده از پا اومدی
حالا که سفید شد از نبودنت موهام اومدی

قدیم کجا الان کجا
عمو کجا سنان کجا

غم می‌شه تازه
حالا که اومدی بمون تشییع جنازه
بگو عمو بیاد برام تابوت بسازه
غم می‌شه تازه

نظرات