صحنت مدینه، مکّه، نجف، کربلای ماست یعنی تمام هستی ما مشهدالرّضاست آقا تو را به گل پسرت دلبرت جواد آقا تو را قسم به علی اکبرت جواد آقا تو را به نالهی اجداد خسته ات آقا تو را به مادر پهلو شکستهات بی شک همیشه روزی ما را تو میدهی یعنی برات کرب و بلا را تو میدهی یک شب کنار پنجره فولاد مادرم آنقدر گریه کرد شفای مرا گرفت یک پارچه گره زد و تا سالهای سال سهمیه امام رضای مرا گرفت صحن تو، بارگاه تو، گنبد طلای تو حتّی مجال کرب و بلای مرا گرفت فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز ولای توام نیست هیچ دستانی دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جایی ننوشته است گنهکار نیاید پرچم سبز رضا قصد هلاکتم داشت حیف کاش بالا برده بودم پرچم تسلیم را بغل وا کن پناه بی کسیهای منی ارباب بغل وا کن گریزونم از این دنیا منو دریاب بغل وا کن تو چشمه سارمی و منم مرداب ای سمّ اسب بر بدن من بیشتر بکوب تا جای خواب اصغر من نرم تر شود