بیا که از قَدمت سبزیِ بهار بیاید بیا که روشنیِ روز و روزگار بیاید خزانِ ظلم به تاراجِ باغ، دست گشوده بیا بیا که به همراه تو بهار بیاید بیا که عیسی پشت سرت نماز بخواند بیا که خضر به پیشِ تو پردهدار بیاید جهان به خاک فتاد از حکومت بُت و بُتگر بیا که دولتِ قرآن به روی کار بیاید بشر در آرزوی نهضتت نشسته الهی که نخل آرزویش زودتر به بار بیاید نخواهمت که بِگِریی ولی به گریه دعا کن که وقتِ رفتنِ ایّامِ انتظار بیاید **** آنچه من دیدم به عالم، چشم گردون هم ندیده دیدهام من بوسهی زینب به رگهای بریده شد از اول قسمت من، سوز و اشک و آه و ناله دیدهی من، دیده سیلی خوردنِ طفل سهساله