به باد گفتم اگر شد مرتبت بکنم

به باد گفتم اگر شد مرتبت بکنم

[ امین قدیم ]
به شیر های درنده ، به مردمان دهات و ...
به آهوان پریشان ...
به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند ...
که تا خمیده نگردد دوباره مادر ما ...
به گوش خاک سپرده ام تنت بپوشاند ...
به دست این که ببیند ، بد است این که ببیند کسی تو را عریان ...
سپردمت به هر آن کس که بود ، اما تو ...
سپردیم به که رفتی ؟ به دلقکان و کنیزان ...
سپردیم به دو صد چشم پست نامحرم ...
به شمر و خولی و اخنس و حرمله ، به سنان ..
چون چاره نیست می روم و می گذارمت ...
ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت ...
دخترش بالشتش خاک بوده ...
ملحفه ی روش آسمان و ستاره ها ...
زینب و جسارت واویلا ...
معجرا رفته به غارت واویلا ...
پیش چشمانش تداعی می شود صحرای خون ...
می تراود از لبانش انا الیه راجعون ...
دارد از یک سو سنان همراه لشکر می رسد ...
شمر از سویی دگر با چند خنجر می رسد ...
این طرف هفتاد و اندی مسلم ابن عوسجه ...
آن طرف نیزه ولی چندین برابر می رسد ... 
نه فقط تازه نفس هایی شبیه حرمله ..
پیرمرد چکمه پوشی با عصا سر می رسد ...
غریب گیر آوردنت ، با اسبا رفتن رو تنت ...
عصا می زد به دهنت ، با هر چی میشد زدنت 
علم روی دوش علمداره ...
عقیله عجب عزتی داره ...
خدا عزتش رو نگه داره ...
خدا دخترش رو نگه داره ...
خدا مادرش رو نگه داره ...
خدا اکبرش رو نگه داره ...
خدا اصغرش رو نگه داره ...
بیا برگردیم ...
برای دخترت بیا برگردیم ...
برای اصغرت بیا برگردیم ...
وقتی که به تو توسل می کنم ...
لااقل یه دست برام تکون بده ...
وقتی گریه می کنم برات منو ...
یه دفعه به مادرت نشون بده ...
حالا که به کار هیچ کس نمیام ...
نکنه تو هم مارو نمی‌خوای ...
آخه ما چه قدر باید گریه کنیم ...
چرا ما رو کربلا نمی بری ...
با تو بودن روالمان بادا ...
از تو گفتن کمالمان بادا ...
همه آواره ی توییم ...
حسین ...
شیر مادر حلالمان بادا ...
بابی أنت و امی یا مظلوم ...

نظرات