سیدرضا نریمانی

بهار شد خبری از بهار ما نرسید

956
14
بهار شد، خبری از بهار ما نرسید
دوباره خانه تکاندیمو، یار ما نرسید

رسیده عید، ولی گل عُزارِ ما تنهاست
لباس کهنه‌ی غیبت، تنِ عزیزِ خداست

آهای مردم دنیا، از امتحان چه خبر؟
دوباره جمعه شد، از صاحب الزمان چه خبر؟

به کام تشنه لبان، ساغر و سبو نرسید
شمیم نیمه‌ی شعبان، رسید و او نرسید

دوباره کوچه خیابان ما، چراغانی‌ست
ولی دوباره کسی، فکر درد آقا نیست

وصال او چقدر، دیر و دیرتر شده است
گناه ماست که امسال، پیرتر شده‌‌است

قرار بود بیاید، سرِ قرارِ خودش
نشسته بینِ بیابان، در انتظارِ خودش

دل کسی نگرانش نشد، نیامده است
کسی ز غربت آقا، به خود نیامده است

ز رنج دیدن یوسف، کمی نرنجیدیم
به جای گام، برای ظهور خوابیدیم

کسی که فقر چشیدی، پِیِ کریمان باش
اگر که رفتی از این در، برو پشیمان باش

به یُمن اوست، که رزق سحر به ما دادند
به جای کیسه‌ی زر، چشم تر به ما دادند

سلام یابن علی، ذولفقار را بردار
بیا و نحسیِ این، روزگار را بردار

خوشا به حال غلامی، که هیئتی تو شد
مریض شد، نگران سلامتیه تو شد

قبول کن که فقط ناز تو، کشیدنی است
به جمکران قمر چهره‌ی تو، دیدنی است

خدا کند که گدای محل، کنی ما را
دوباره مثل گذشته، بغل کنی ما را

خودت بیایی و دستی، سر همه بکشی
مسیر روضه‌ی ما ر،ا به علقمه بکشی

الا مسافرِ کرب بلا که در راهی
مرا ببر به حرم، گریه کن که می‌خواهی

صدای ناله‌ات از حلق چاه می‌آید
نوای فاطمه از قتلگاه می‌آید

امان زِ خنجر کندی، که تند بر می‌گشت
در آن مجادله دنبالِ، پشت سر می‌گشت

زنی که گریه کنِ، شاه بی کفن شده بود
اسیر حرمله و، شمر بد دهن شده بود

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش