باور نتوان کرد

باور نتوان کرد

[ سید امیر حسینی ]
باوَر نتوان کرد که خاکی‌ست مَزارت
جز آنکه ضریحِ تو کبوتر شده باشد

خونِ دلِ تاریخ، نه دَر تَشت که دَر دَشت
داغِ گُلِ سُرخیست که پَرپَر شده باشد

(در مَکتبِ تو رُشد سریع است، عجب نیست) ۲
(فرزندِ تو هم‌قامتِ اَکبر شده باشد) ۲
****
شَرَر این قوم به من، بیشتر از زَهر زدند
صَد نفر مادرِ ما را وسطِ شهر زدند
****
دستِ پلیدی به ظرفِ کوثرِ من خورد
بِشکند آن دست، که بَر مادرِ من خورد
****
بَزمِ حسن حال و هواش فرق دارد
از اِبتدا تا اِنتهایش فرق دارد

این‌جا همه‌کاره کَریمِ اَهلِ‌بیت است
بِیتُ‌الکَرَم، جود و سَخایش فرق دارد

گریه نکرده مُزدِ کارت را گرفتی
گریه کنی که ماجرایش فرق دارد

چشمی که گریانِ عزای مجتبیٰ شد
بَر او خدا لُطف و عطایش فرق دارد

آقا خودش فَرموده از کوچه بخوانید
اَصلاً گُریزِ روضه‌هایش فرق دارد
****
یارَب نَصیبِ هیچ غریبی دگر مکن
دردی که گیسوانِ حسن را سفید کرد
****
ز ترسِ این‌که نَریزی تورا بغل نکنم
برای دستِ پدر، آرزو شدی اَکبر

نظرات