ای دل دیوانه امشب پر بزن

ای دل دیوانه امشب پر بزن

[ مسعود پیرایش ]
ای دل دیوانه امشب پر بزن
پر به سوی خانه ی دلبر بزن

در بزن ای در بزن ای در بزن
در به نام حضرت حیدر بزن

رازق روزی اشک ما علی است
ذکر استغفار ما یک یا علی است

من کی‌ام آلوده ای غرق گناه 
رفته ام یک عمر راهی اشتباه

اما از این نگاه 
کوه عصیان مرا کن قد کاه

رحم کن بد جور ذلت می‌کشم
از علی دارم خجالت می‌کشم

دوستی  ها کردم با دشمنتان
 که به شیطان وفا کرده من

بوی معصیت گرفته این تنم 
باز اما من دم ز مولا می‌زنم

گرچه از اعمال خود رنجیده ام
 با همین چشمم نجف را دیده ام

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند، دل کند یاد

بسازم خنجری زینی شش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آباد

گرچه از اعمال خود رنجیده‌ام
 با همین چشمم نجف را دیده ام‌

آن قدر که ظلم کردم برخودم
ریختم آلودگی ها در خودم

خیر تو بودی ولیکن شر خودم
نیستم نامید آخر خودم 

گرچه با غفلت تو را آزرده‌ام
نان خورجین علی را خورده‌ام

ابتدا تا انتها  گفتم علی
با ملائک یک صدا گفتم علی

در نماز در دعا کگفتم علی 
سالها من به خدا گفتم علی

یا امین الله یا شمس العرب 
یک نجف روزی من کن در رجب

از ازل تاب و تب من کربلاست
ذکر خیر بر لب من کربلاست

 مکتب من مذهب من کربلاست
آرزوی امشب من کربلاست

تو دعایم کن گرفتارم حسین
من هوای کربلا دارم حسین

ای اسیر غصه های بی شمار
ای به روی صورتت گرد وغبار

تو تک و تنها و دشمن سی هزار
دور تا دور خیامت نیزه زار

داد و بیداد از غمت ای شاه دین
بمیرم از روی مرکب چه بد خوردی زمین

بعد از آنی که به سویت تیر رفت
بعد از آنکه بر تنت شمسیر رفت 

شمر زود آمد به مقتل دیر رفت
مانده ام من از چرا تاخیر رفت

بمیرم چکمه اس با پیکرت برخورد کرد
استخوان سینه ات را خورد کرد

میبرید و میبرید
میکشید و میکشید 

خنجرش را خواهرت از دور میدید
وا حسینا گفت و به سویت دوید

ای تن بی سر تو کم پرپر بزن
پیش زینب دست و پا کمتر بزن

گقت خیزد از جا خواهرت در غربت است
غیرت الله گوش کن این طبل، طبل غارت است

لحظه های سخت آل عصمتت اسست
محرم من خیمه بی امنیت است

خیز و غم از خاطر زهرا ببر 
دخترانت را از این صحرا ببر

نظرات