تویی بهترین تکیهگاهم حسین تو دادی در این خانه راهم حسین من از تو بجز تو نخواهم حسین همانند حُر کن نگاهم حسین ز سر وا نکن بیپناهم حسین چه خاکی به سر بیتو ریزم حسین؟ عزیزم عزیزم عزیزم حسین جدا از تو باشم کسی نیستم تو نوکر ندانی مرا چیستم؟ ز چشمت بیفتم بگو کیستم؟ ز جان پای عشق تو میایستم عزیزم عزیزم عزیزم حسین مرا ثروتی بهتر از این مباد غمت را خدا در دل من نهاد همیشه عنانم بدست تو باد به روضه مرا مادرم شیر داد پدر گریه کردن به من یاد داد مدام از غمت اشک ریزم حسین عزیزم عزیزم عزیزم حسین ز طفلی به خاکت جبین سودهام تو را دارم از هر غم آسودهام من این ره به عشق تو پیمودهام به عمری شما را گدا بودهام قبولم نما گرچه آلودهام که دلواپس رستخیزم حسین عزیزم عزیزم عزیزم حسین خودآگاهم از ناتوانی خویش عطا کردی از مهربانی خویش مرا منسب روضه خوانی خویش ولی شادم از زندگانی خویش که صرف تو کردم جوانی خویش بود قتلگاهت گریزم حسین عزیزم عزیزم عزیزم حسین به آن شب که میشد کفن مادرت به ظهر وداع تو با خواهرت به پای پر از تاول دخترت به رأس به نی بستهی اصغرت مبادا برانی مرا از درت من از نفس خود میگریزم حسین عزیزم عزیزم عزیزم حسین