امیری حسینٌ، و نعم الامیری محاله نگیری، بازم دستمو میدونم که بی شک، میگی "إرفَع رَأسَک"، میریزم به پاهات، همه هستمو نکردی طردم حسین / درمون دردم حسین دورت بگردم حسین منم مث حر ببین / آقا ببخشم همین باز رام بده اربعین توو بغلت یه جا برام وا کن میخوام شهید شم برام امضا کن مدافع زینب کبری کن ۲ حسین من ۸ نذار اشک بریزم، نمیخوام عزیزم غریبیتو انقدر، ببینم حسین نگی که نگفتم، به پاهات میفتم نخوا که توو خیمه، بشینم حسین لعنت به این روزگار / تو خم به ابروت نیار منت سر من بذار بذار برن بچههام / تا که نبینن توو شام من بین نامحرمام نذار بشه مدینه باز تکرار نذار مث حسن بشن این بار تا میزنن منو توی بازار ۲ حسین من منبع:موسسه ادبیات آیینی بیپلاک