مسجد، خموش و شهر پر از اشک بیصداست ای نخلها که سر به گریبان کشیدهاید امشب شب غریبی و تنهایی شماست دلها تمام، خیمهی آتش گرفتهاند صحرای کوفه شام غریبان کربلاست امشب علی به باغ جنان پیش فاطمه است اما دل شکستهی او در خرابههاست سجّاده بیامام و زمین لالهگون ز خون مسجد غریب مانده و محراب، بیدعاست باید گلاب ریخت پس از دفن، روی قبر امشب گلاب قبر علی اشک مجتبیست