(اما حلال کن که به کارَت نیامدم)۳ آخر به کارِ ایل و تبارت نیامدم با پای دل به سمت مزارت نیامدم با مادرم اگر به زیارت نیامدم اما دلم همیشه برای تو میتپید قلبم به عشق کرب و بلای تو میتپید (بیرون مکن مرا که گرفتار میشوم)۲ (بیروت کنی به فاطمه بیکار میشوم)۲ دیوارمو سر خودم آوار میشوم من با اصول عشق تو دین دار میشوم تا اربعین مرا تحمل بکن حسین خرج مرا دوباره تقبل بکن حسین ای کشتهی حسادت دنیا حسین من ای تشنه مانده بر لب دریا حسین من مانده تن تو گوشهی صحرا حسین من آتش گرفت خیمهی زنها حسین من کم دستو پا بزن که صدایت نمیرسد دست کسی به خاک عبایت نمیرسد (اگر اجازه دهی پا برهنه میآییم که ابن سعد نگوید حسین سپاه ندارد)