اسعدالله ایّامنا و ایّامکم هله هله، هله هله... از چهرهی گندمگونش، گندم برکت پیدا کرد از بس که عظیمالشأن است عالم عظمت پیدا کرد خورشید فقط ثابت بود آنقدر به دورش چرخید آنجا حرکت پیدا کرد شب و روز، مَه و سال، به هر حال به گِردش، به حولش، به دورش چو خورشید بچرخید بچرخید چه عیدی، چه عیدی، چه عید سعیدی در این عید اعیاد دل شاد بخندید، بخندید فرج گشایش کار است و شاهراهِ نجات برای آمدن صاحبالزّمان صلوات اسعدالله ایّامنا و ایّامکم هله هله، هله هله... بر ابر نگاهش افتاد، پس ابر پُر از باران شد منجیِ جهان شد وقتی، موعود همه ادیان شد یک قطعه زمین را بخشید تا خانهی امنش باشد آن مملکت ایران شد به این خاک به افلاک به آفاق دهد رزق به یُمن نفسهاش به لطف حضورش، حضورش به عالم زمین نجف را کند پایتختِ حکومت زمانِ ظهورش، ظهورش امشب، شب عید است و نزول برکات بر چهرهی دلربای مهدی صلوات