(از دستای قلم شدت از تو خبر گرفته) 2 یه کاری کرده داغ تو دست به کمر گرفته (اونی که دور علقمه داره میگرده شمره اونی که بیشتر از همه خوشحالی کرده شمره) 2 یل ام البنین، درد آور همین بی دست باشی و از رو اسب بیافتی رو زمین غرورتو شکست، چه سخت گذشت بهت سر تو رو با معجرا، به نیزه بستنش حسین وای ... **** انتظاری نداشت ازم، لبای آب نخوردم پاشو علمدار حرم، که دستاتو آوردم خیرت قبول سر توام مثل بابات شد سکینه مشکو داد به تو شرمندهی چشات شد (ببین داره به ما میخنده حرمله) 2 قدم زدن با شمر شده درد یه قافله بیا بریم حرم، اصلا نخواستیم آب به خاطر منم نشد، به خاطر رباب بیا بریم حرم حسین وای ...