از خودم یاد گرفتم که فدای تو بشن

از خودم یاد گرفتم که فدای تو بشن

[ وحید شکری ]
(از خودم یاد گرفتم 
که فدای تو بشن) ۲
بچه‌های من فدای 
بچه‌های تو بشن

عزم میدان کردن، یا علی گفتن۲
اینا حلال زدن، به خودت رفتن۲

(شکند اگر سبویی 
سر خم می سلامت) ۲
به جوونای عقیله 
بده رخصت شهادت

یا ابا عبداللّه...

(دو تا بچه شیر آورده 
ناجی کرببلا) ۲
دوتا قربونی برای 
حاجی کرببلا

حاصل یک عمرِ، من و عبداللّه۲
فدای راهِ، تو ابی عبداللّه

(شکند اگر سبویی 
سر خم می سلامت) ۲
(کم زینب و ببخش تا 
نکِشم ازت خجالت) ۲

یا ابا عبداللّه.....

اینا می‌رن که نمونه 
نیزه‌ای برای سرت
(سرشون را دیدی روی 
نیزه‌ها فدای سرت) ۲

(اگرم افتادن، توی سیل خون) ۲
قول می‌دم از خیمه، نمیام بیرون

(شکند اگر سبویی 
سر خم می سلامت) ۲
(نمی‌خوام منو ببینن 
که دارم میرم اسارت) ۲

یا  اباعبداللّه...

نظرات